جوجو طلاجوجو طلا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

جوجو طلا

حرفهای بامزه

یه سری کلمات رو راستین خیلی بامزه میگه مثل: پارک حسن لبات ( پارک سعادت آباد) عاشق سوار ماشین برقی شدن تو این پارک شیر واسکی( شیر باکسی) علاقه به شیر نی دار فش فشه ( فشن) وقتی موهاش رو فشن میکنه ایش(شیر) مسکاف (مسواک) خابون(خیابون) استنبال من (اسپایدرمن) مسواکه(نسکافه) امیگیری(انگری برد) در ضمن یه دوست خیالی داره به اسم آما. عکسهای جا مونده: برج میلاد(راستین خیلی برج میلاد رو دوست داره) کنسرت سالار عقیلی(اولین تجربه کنسرت رفتن راستین) مهمونی تو خونه باغی ...
26 تير 1393

ماه رمضان(1)

ماه رمضان، ماه برکت و مهربانی خداوند باز هم از راه رسید و سومین ماه رمضونه که راستین همراه ماست. خوشبختانه امسال زیاد اینور اونور دعوت شدیم و بسی خوش گذروندیم بخصوص که راستین بیرون از خونه قابل کنترل تر و خوش اخلاق تره و مسلما ما هم راضی تر اولین افطاری خونه مامان پری بود و بعدش خونه سمانه جون دوستم رفتیم که خیلی خوش گذشت.بعد از اون هم خونه مامان طیبه و بعد سایر افطاری ها. مامان جون افطاری امسال رو تو هتل انقلاب گرفت که عکسی موجود نیست . یه مراسم افطاری هم تو رستوران عطار دعوت بودیم. یه روز هم خودمون رفتیم توچال و افطار اونجا بودیم راستین در حال اختلاط با گربه های توچال یه شب هم به رستوران شاطر عباس رفتیم و از او...
26 تير 1393

خونه رو آب برداشت

توی پست قبلی گفتم که یه اتفاقی افتاد که ما مجبور شدیم زود برگردیم تهران. ماجرا از این قرار بود: شب جمعه ساعت 11 شب همسایه مون زنگ زد که پارکینگ داره آب میده و از خونه شماست ما رو میگی ناراحت و عصبی که ای وای چه کنیم دیر وقت بود و برگشت با ماشین به صلاح نبود. کلید خونه رو هم هیچکس نداشت . خلاصه گرفتیم خوابیدیم تا صبح زود حرکت کنیم من که اصلا و ابدا خوابم نبرد.ساعت 4 همسری رو بیدار کردم و بعد نماز سریع حرکت کردیم به سمت تهران. راستین رو هم در حالت خواب گذاشتیم رو صندلی اش. خوشبخناته تو راه یه صبحانه مشتی زدیم تو رنگ تا جون داشته باشیم . یه رستوران بود که صبحانه بوفه باز داشت و ما هم حسابی خوردیم البته غیر از راستین که هیچی نخورد ...
16 تير 1393

سفر به زنجان

آخرین هفته قبل از ماه رمضان سفر کاری برای بابایی به زنجان پیش اومد که ما هم همراهی اش کردیم. یه روز صبح من و راستین به موزه های رختشورخانه، مردان نمکی و صنایع دستی رفتیم. موزه رختشورخانه زنجان موزه مردان نمکی بقیه عکسا در ادامه مطلب بعد از گشتی در بازار و اما شام و البته انتخاب بادکنک توسط خود راستین اینم شهربازی زنجان سفر کوتاهی بود ولی خوش گذشت البته بماند که سفر رو خیلی با عجله به پایان رساندیم به دلیل اتفاقی که افتاده بود که تو پست بعدی راجع بهش می نویسم. ...
12 تير 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجو طلا می باشد